فرض کنید از یک بیماری روانی رنج میبرید که باعث میشود فکر کنید نزدیکترین فرد به شما یک متظاهر است که قصد آسیب زدن بهتان دارد یا باعث می شود متقاعد شوید که کتاب خوردنی است یا بدتر از همه تبدیل به مردهی متحرک شوید. ترسناک است، نه؟
درحالیکه تنها درصد کمی از افراد مجبورند با اختلالات بالا زندگی کنند، این حقیقت که 450 میلیون نفر در سراسر دنیا از بیماری روانی رنج میبرند غیر قابل انکار است. درحالیکه بعضی از اختلالات روانی، مانند افسردگی، به طور طبیعی اتفاق میافتد، بعضی دیگر محصول آسیب مغزی یا سایر صدمات و جراحات است. اگرچه میتوان گفت تمام بیماریهای روانی برای افرادی که آن را تجربه میکنند ترسناک است اما چند اختلال نادر وجود دارد که بهویژه وحشتناکند. در ادامه به توضیح 15 مورد از اختلالات روانی در طول تاریخ میپردازیم که به باور ما از همه ترسناکتر است.
مشاهده بیشتر: بیماری روانی ارثی
سندرم آلیس در سرزمین عجایب
شاید داستان آلیس در سرزمین عجایب کاملا فانتزی باشد اما یکی از عجیبترین تجربه های آلیس شبیه به یک اختلال ترسناک روانی است. سندرم آلیس در سرزمین عجایب، که سندرم تاد هم نامیده میشود، باعث میشود محیط پیرامون فرد پریشان به نظر برسد. درست همانطور که جثه ی آلیس از خانه بزرگتر میشد، افراد مبتلا به سندرم آلیس در سرزمین عجایب صداها را بلندتر یا ضعیفتر از واقعیت میشنوند، اشیاء را بزرگتر یا کوچکتر از واقعیت میبینند و حتی درک دقیق بافت و زمان را از دست میدهند. این اختلال رعب انگیز، که مثل تجربه ی خوردن LSD بدون مصرف مواد است، حتی تصویر خود فرد را هم متزلزل میسازد. خوشبختانه، سندرم آلیس در سرزمین عجایب بسیار نادر است و در اکثر موارد روی افراد بیس سالهای تاثیر میگذارد که سابقه ی مصرف مواد یا تومور مغزی دارند.
سندرم دست بیگانه
اگرچه سندرم دست بیگانه اغلب در پیرنگ داستانهای ترسناک مورد استفاده قرار میگیرد، ولی صرفا محدود به دنیای تخیل نمیشود. افراد مبتلا به این اختلال ترسناک، ولی خوشبختانه نادر، کاملا کنترل دست یا یک عضو بدن خود را از دست میدهند. در اغلب موارد عضو غیر قابل کنترل بدون اختیار فرد ذهن را تحت سلطه ی خود در می آورد و این افراد گزارش داده اند که عضو «بیگانه» تلاش میکند خود فرد یا دیگری را خفه کند، لباس را پاره کند یا تا جایی بدن را بخاراند که خون بیاید. در اغلب موارد سندرم دست بیگانه در بیماران مبتلا به آلزایمر یا کروتزفلد جاکوب یا درنتیجه ی جراحی مغز هنگام شکافته شدن دو نیمکره ظاهر میشود. متاسفانه، این سندرم هیچ درمانی ندارد و افراد مبتلا به آن اغلب دستان خود را مشغول نگه میدارند یا از دست دیگر خود استفاده میکنند تا دست بیگانه کنترل شود.
![ترسناک ترین اختلالات روانی](https://www.darmankade.com/blog/wp-content/uploads/2020/09/ترسناک-ترین-اختلالات-روانی.jpg)
آپوتمنوفیلیا
این وضعیت که اختلال تمامیت بدن و اختلال هویت قطع هم نام دارد، یک نوع اختلال عصبی است که فرد در آن میل شدیدی به قطع یا آسیب رساندن به عضو سالم خود دارد. اگرچه اطلاعات زیادی درمورد این اختلال عجیب و ترسناک در دست نیست، باورها بر این است که در اثر بروز آسیب در نیمه ی راست مغز رخ میدهد. از آنجاییکه اکثر جراحان طبق درخواست فرد مبتلا به آپوتمنوفیلیا حاضر به قطع عضو سالم نیستند، افراد مبتلا به این اختلال حس میکنند مجبورند که خود دست به کار شوند- که سناریوی خطرناکی است. کسانیکه به واسطه ی پزشک دست به قطع عضو زده اند، حتی بعد از جراحی نیز از تصمیم خود راضی هستند.
بونتروپی
افرادی که از اختلال روانی بسیار نادر اما ترسناک بونتروپی رنج میبرند باور دارند که گاو هستند و اغلب این باور تاجایی پیش میرود که مانند گاو رفتار میکنند. حتی گاهی این افراد در مزرعه و کنار دیگر گاوها مشاهده میشوند که چهار دست و پا راه میروند و طوری علف میچرند که انگار عضو واقعی گله هستند. به نظر میرسد این افراد نسبت به عملکرد خود آگاه نیستند و این امر باعث شده محققان به این باور برسند که این اختلال عجیب روانی ناشی از رویا یا حتی هیپنوتیزم است. جالب است بدانید که به باور برخی در انجیل هم به این بیماری اشاره شده زیرا مسخ شدن پادشاه بخت النصر و علف خوردن او مثل گاو نر را توصیف میکند.
مشاهده بیشتر : دکتر تخصص اعصاب و روان
توهم کاپگراس
نام این اختلال برگرفته از نام یک روانپزشک فرانسوی، جوزف کاپگراس، است که به نظریه ی توهم همزاد علاقه داشت. فرد در این اختلال روانی باور دارد که جای اطرافیان او با متظاهران عوض شده است. به علاوه، معمولا این متظاهران قصد دارند به فرد صدمه بزنند. مثلا، یک خانم 74 ساله مبتلا به توهم کاپگراس کمکم به این باور رسید که یک متظاهر جای همسرش را گرفته و میخواهد به او آسیب برساند. اختلال کاپگراس نسبتا نادر است و اغلب بعد از بروز آسیب به مغز یا در کسانیکه دچار زوال عقل، شیزوفرنی یا صرع هستند دیده میشود.
![اختلال روانی ترسناک](https://www.darmankade.com/blog/wp-content/uploads/2020/09/اختلال-روانی-ترسناک.jpg)
لیکانتروپی بالینی
افراد مبتلا به این اختلال مانند کسانیکه دچار بونتروپی (که در بالا توضیح داده شد) هستند، باور دارند که میتوانند تبدیل به حیوان، گرگ و گرگنما، شوند (البته گاهی دیگر گونه های حیوان هم شامل این اختلال میشود). افراد مبتلا به لیکانتروپی بالینی همراه با این باور، کم کم شبیه به حیوان رفتار می کنند و اغلب در جنگل و سایر مناطق پردرخت قایم میشوند یا زندگی میکنند.
توهم کوتارد
توهم کوتارد با علاقه ی طبیعی به سریال مردگان متحرک و دیگر عناصر گرایش فعلی به دنیای زامبی ها فرق میکند. فرد مبتلا به این اختلال ترسناک معتقد است که به معنای واقعی کلمه مردهی متحرک یا شبح است و بدنشان دارد میپوسد یا تمام خون و اندام داخلی خود را از دست داده. احساس پوسیدگی بدن بخشی از توهم است و تعجبی نیست که بسیاری از افراد مبتلا به توهم کوتارد دچار افسردگی شدید میشوند. در بعضی از موارد، این توهم باعث میشود فرد خودش را از گرسنگی بکشد. نخستین بار یک عصب شناس به نام جولز کوتارد در سال 1880 این اختلال ترسناک را معرفی کرد. البته خوشبختانه، ثابت شده که توهم کوتارد به شدت نادر است. مشهورترین مورد توهم کوتارد در هائیتی اتفاق افتاد و مردی در آنجا کاملا باور داشت که در اثر ایدز جان خود را از دست داده و در جهنم به سر میبرد.
سندرم دیوژن
معمولا از این سندرم با نام «احتکار» یاد میشود و یکی از اختلالات روانی است که بیشتر از بقیه برداشت اشتباهی از آن شده است. این سندرم که نام خود را از فیلسوف یونانی، دیوژن از سینوپه (که به طرز طعنه آمیزی مینیمالیست بود)، گرفته، معمولا با علائمی نظیر میل شدید به جمع کردن کالاهای به ظاهر تصادفی شناخته میشود که فرد بعدا به آنها وابستگی عاطفی پیدا میکند. افراد مبتلا به سندرم دیوژن علاوه بر احتکار غیر قابل کنترل، اغلب نسبت به خود و دیگران به شدت بی توجه میشوند، ترک اجتماع میگویند و از رفتار و عادت خود شرم نمیکنند. این اختلال در بین سالمندان، افراد مبتلا به جنون و کسانیکه در یک مقطع از زندگی طرد و ترک شدند یا محیط خانوادگی ثابتی نداشتند شایع است.
اختلال تجزیه ی هویت
اختلال تجزیه ی هویت (DID)، که در گذشته اختلال چندشخصیتی نامیده میشد، یک بیماری روانی وحشتناک است که در فیلم و سریال بسیار به آن برمیخوریم اما به شدت اشتباه درک شده است. به طور کلی، کمتر از 1% از افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت 3-2 شخصیت دارند (و گاهی بیشتر). این افراد مرتبا بین شخصیتهای خود در گردشند و ممکن است چند ساعت یا چند سال روی یک شخصیت ثابت بمانند. ممکن است هر زمان و بدون هشدار قبلی بین هویتهای خود جابه جا شوند و متقاعد ساختن فرد به این که مبتلا به این اختلال است تقریبا غیر ممکن می باشد. به همین دلیل، افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت نمیتوانند زندگی عادی داشته باشند و معمولا در تیمارستان زندگی میکنند.
اختلال ساختگی
اکثر افراد با اولین نشانه های آبریزش بینی از فکر به سرماخوردگی یا بیماری احتمالی به خود میلرزند اما افراد مبتلا به اختلال ساختگی اینطور نیستند. دغدغه و میل به بیماری ویژگی این اختلال ترسناک است. درواقع، اکثر افراد مبتلا به اختلال ساختگی عمدا خودشان را مریض میکنند تا خدمات درمانی دریافت کنند (این مورد با خودبیمارانگاری فرق دارد). گاهی افراد صرفا خودشان را به مریضی میزنند، حیله ای که شامل داستانهای من درآوردی، فهرست بلندی از علائم و رفتن از یک بیمارستان به بیمارستان دیگر میشود. این دغدغه ی بیماری اغلب ریشه در آسیب روحی در گذشته یا بیماری جدی دارد. اختلال ساختگی کمتر از 5% از جمعیت کلی را تحت الشعاع قرار میدهد و اگرچه درمانی ندارد اما اغلب با روان درمانی قابل کنترل است.
سندرم کلوور-بوسی
فرض کنید میل به خوردن کتاب داشته باشید یا بخواهید با ماشین رابطه ی جنسی برقرار کنید. این مورد در رابطه با افراد مبتلا به سندرم کلوور-بوسی حقیقت دارد. سندرم کلوور-بوسی یک اختلال روانی ترسناک است که با علائمی نظیر از دست دادن حافظه، میل به خوردن اشیای غیر خوراکی و جاذبه ی جنسی نسبت به اشیای بیجان مانند اتومبیل شناخته میشود. تعجبی ندارد که این افراد اغلب در تشخیص اشیاء یا افراد آشنا به مشکل برمیخورند. تشخیص این اختلال روانی ترسناک دشوار است و به نظر میرسد درنتیجه ی آسیب شدید به حافظه ی موقت مغز رخ میدهد. متاسفانه، درمانی برای سندرم کلوور-بوسی وجود ندارد و فرد مبتلا به آن اغلب تا پایان عمر در این وضعیت باقی میماند.
اختلال وسواس فکری-عملی
اگرچه اسم اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) به گوش خیلی ها خورده و اغلب مورد تمسخر قرار میگیرد، تعداد کمی به درک کامل نسبت به آن رسیده اند. این اختلال به طرق مختلف نمود پیدا میکند اما اغلب با علائمی مانند ترس شدید، اضطراب و نگرانی های مداوم همراه است. افراد مبتلا به این اختلال تنها از طریق تکرار اعمال، مانند دغدغه ی تمیزکاری، میتوانند از شر چنین احساسات طاقت فرسا خلاص شوند. بدتر از همه اینکه، این افراد اغلب نسبت به غیر منطقی بودن ترسهای خود آگاه هستند اما این آگاهی چرخه ی تازهای از اضطراب را به دنبال می آورد. این اختلال تقریبا 1% از جمعیت را تحت الشعاع قرار میدهد و اگرچه دانشمندان از علت دقیق آن مطمئن نیستند، باورها بر این است که مواد شیمیایی مغز از عوامل موثر در بروز این اختلال است.
سندرم پاریس
سندرم پاریس یک اختلال روانی عجیب و موقتی است که باعث میشود فرد هنگام مسافرت به شهر پاریس کاملا اختیار خود را از دست بدهد. جالب است بدانید به نظر میرسد این اختلال در بین مسافران ژاپنی بیشتر شایع باشد. از بین تقریبا 6 میلیون مسافر ژاپنی که سالانه از پاریس دیدن می کنند، 2-1 جین دچار اضطراب شدید، زوال شخصیت، زوال واقعیت، افکار آزاردهنده، توهم و هذیان های دقیقی میشوند که خبر از سندرم پاریس میدهد. پزشکان تنها میتوانند دلیل این اختلال را حدس بزنند. از آنجاییکه اکثر افرادی که دچار سندرم پاریس میشوند سابقه ی اختلال روانی ندارند، سرنخ اولیه این است که چنین اختلال ترسناک عصبی در اثر موانع زبانی، خستگی جسمی و روحی و واقعیت پاریس در مقایسه با ورژن ایده آل آن اتفاق میافتد.
مشاهده بیشتر : دکتر تخصص روانشناس
فراموشی تکراری
این اختلال بسیار شبیه به سندرم کاپگراس است اما افراد مبتلا به فراموشی تکراری به جای همزاد قائل شدن برای دیگران، باور دارند که یک موقعیت تکثیر شده. این باور به روشهای مختلف نمود پیدا میکند اما فرد مبتلا همیشه معتقد است که یک موقعیت همزمان در دوجا وجود دارد. اصطلاح «فراموشی» تکراری نخستین بار در سال 1903 توسط عصب شناسی به نام آرنولد پیک برای معرفی بیمار مبتلا به آلزایمر مورد استفاده قرار گرفت. این وضعیت امروزه بیشتر در افراد دچار تومور، جنون، آسیب مغزی یا سایر اختلالات روانپزشکی مشاهده میشود.
سندرم استندال
سندرم استندال یک بیماری روان تنی است که، خوشبختانه، ظاهرا موقتی است. زمانیکه فرد در یک مکان یا سایر محیط ها در معرض هنر زیاد قرار می گیرد که بسیار زیباست، این اختلال رخ میدهد. افرادی که ابتلا به این اختلال عجیب و در عین حال ترسناک را تجربه کرده اند میگویند که ناگهان ضربان قلبشان بالا میرود، دچار اضطراب شدید، گیجی، سردرگمی و حتی توهم میشوند. نام سندرم استاندال برگرفته از نویسندهی قرن نوزده فرانسه است که تجربیات خود بعد از سفر به فلورانس در سال 1817 را با جزئیات شرح داده.
[sibwp_form id=6]
حاجی من روانپزشک هم رفتم میگه مشکل نداری/البته ممنون از شما و هم کارانتون که به من کمک کردین.
بیا مازوخیسم کم بود ocd هم تضافه شد باید برم روانپزشک-_-
*اضافه اشتباه شد
ممنون میشم پاسخ بدین
بعد یه سوال، اینکه همش فکر کنی یکی نگات میکنه بدون دلیل و صدا های عجیب شنیدن هم عادیه و یا اختلال عصبیه؟
آیا الکی ناخون جویدن و پوست کندن دست طبیعیه؟؟، آیا دیدن خودم و دیگران در حال زجر دیدن طبیعیه؟؟؟، آیا الکی نگاه کردن به در و دیوار عادیه؟
بعدش هم اصلا دوس ندارم وارد اجتماع شم و دوست ندارم کسی چهره واقعیمو ببینه ، از طرفی هم آستین کوتاه هرگز نمیپوشم ، چرا شو نمیدونم ، بعدش هم از تولد و جشن و عروسی بدم میاد ، ولی از عزا و گریه خوشم میاد ، مخصوصا گریه بچه ها !
بعدش هم الکی هی فکر میکنم به شکنجه خودم و دیگران ، مثلا فکر میکنم تو مغزم که یکی چاقو دستش گرفته و شکمم رو پاره کرده و من اون تصاویر رو مجسم میکنم
حتما به یه روانپزشک مراجعه کن
ترسوندی منو
سادیسم و مازوخیسمعالیهبرو روانپزشک
سلام من همیشه تو ذهنم بدون هیچ دلیلی کشتن خانوادمو تجسم میکنم همیشه در تو ذهنم دارم پدر خودمو میکشم ارزوی مردن تمام خانوادمو دارم بعضی موقع ها بدون هیچ دلیل خاصی ناراحت میشم گریه میکنم موهامو میکشم از تح دل زار میزنم حس میکنم مغزم قفل کرده هیچی نمیدونم هیچ هدف خاصیم ندارم تو زندگیم کارم شده بود خود زنی بعضی موقع ها از خودم میترسم بی دلیل هی دورغ میگم انقد که به مغزم فشار میاد نمیتونم فکر کنم سعی میکنم از چیزی که حتی بهم مهم نیس ازش حافظت کنم دلم جوری که میخواد بشه
سلام همدرد چطوری؟
سلام من شش ماه پیش حدودا یهو دیدم هیچی نمیفهمم و احساس تا واقعی بودن میکنم و اصلا هیچی حالیم نیست و حس جن زدگی داشتم بعد گذر زمان یهویی یک روز به شدتی ازار دهنده بود که خودم پرت کردم بالا پایین و گفتم دارم دیوونه میشم هی گریه میکردم هی گریه میکردم وبعد گذر زمان دوباره اینجوری شدم چشمام میبینن ولی حس میکنم نمیبینم گوشام سوت میکشه حس میکنم دارم غرق میشم استرس شدید دارم هیچکس نمیفهمه مشکلمو نیمدونم چیکار کنم?
لطفا کمکم کنید گوشام و چشمام و مغزم دارم دیوونه میشم به طور واقعی
به روانپزشک مراجعه کن.
چشمام تار تار میبینن و دارم دیوونه میشم حس بدی دارم خیلی حس بدی دارم کمکم کنید.
چشمامم خیلی تار میبینن و میگرن چشمی دارم لطفاً جواب بدین.
من یکسری مشکلات تو زندگیم اتفاق افتاده که باعث شده من نگرانی و اضطراب بیش از حد نسبت به ازدست دادن خانوادم داشته باشم تا جایی گفتم خودکشی کنم که من زودتر از خانوادم بمیرم چون تحمل ندارم
یکی از اون مشکللت این بود که شوهر خواهرم مادرمو و خواهرمو و پدرمو تهدید به قتل کرده چون خودش روانیه هیچ ترسی نداره بعد گفته تهش خودمم اعدام میشم من از اون موقع درگیر استرس بیش از حد شدم
به خودم میگم که بابا کشور قانون داره اصلا همچین کاری نمیتونه بکنه ولی اصلا نمیتونم خودمو اروم کنم هر روز دارم بدتر دیروز میشم جوری میترسم خانوادم برن بیرون
من مشکلم چیه ؟حاده؟خواهشا اگر کسی میدونه بگه دارم دیوونه میشم کم کم
بابا تروخدا برین پیش یه روانپزشک
بخدا اونقدرا هم سخت نیست
من چیزی ک میخواستم این تو نبود، من مشکلم اینه وقتی از کسی عصبانی میشوم دوست دارم بکشمش آیا من مشکل روانی دارم؟
طبیعیهمشکل اصلی اینه که من کلن عصبانی باشم یا نباشم از شکنجه دادن مردم خوشم میاد. فک کنم سادیسم گرفتم به طور بد. مهم نیس
نامزدم دوستم اختلاس رویا پردازی داره البته فک کنم همین باشه.. گفته انگاری این اختلال خطرناکه و یدفعه اخلاقش عوض میشه عصبی میشه و یبار میخنده حتی میتونه به کشتن دیگران فک کنه و سعیشم کرده اما بزور کنترل خودشو میکنه و اینه توهم دیداری و بویایی هم داره دیگه لامسه و شنیداری رو نمیدونم
یجور میتونه تصور کنه انگار واقعیه میخواستم بدونم دقیقا اسم این اختلال چیه؟؟
با توجه به چیزهایی که گفتید احتمالش هست که اختلال شیزوفرنی باشه
توجه داشته باشید اسکیزوفرنی با توهم شنیداری هم همراهه
همچنین هزیان، پارانویا، وحشت زدگی، طرد شدن از آدمها، و حرفهای نامفهوم هم در پی داره و یک حالت روانپریشانه محسوب میشه
سخت تر از همه اختلال مسخ شخصیت و واقعیت خدا نصیب گرگ بیابون نکنه من یکساله دارم با این اختلال عذاب میکشم و هیچ راه درمانی واسش نیس
محمد از کجا میدونی که این سایت و گوشی تو دستت و من هم ساخته ذهن تخمی ت نیستیم؟
سلام منم مثل شمام دکتر رفتید؟ من رفتم دکتر اما دوقطبی برام تشخیص داد و فقط دارو های تثبیت خلق میده هیچ راه درمانی برای این موضوع پیشنهاد هم نمیده
من یه روز با امید بیدار میشم بعد کل روز رو کار مفید انجام میدم بعد یک روز کاملا بی حوصلم و نمیدونم چمه نصف روز خوشحال و نصف دیگه روز افسرده من چمههه کمککک
میتونه از سرد مزاجی یا سودای بالا
باشه لطفا پیگیر باش
هیچ مرگت نیست
تو هیچیت نیس الکی زجر نده خودتو. روانی نیستی همه همینن بمولا دیگههه
کینینتیکیتتقتقتقتتقکفکفکفکافتیتتیکفوفتفتیتیتکیکیکیتیکککیککک
اون کسی که به شدت عصبی شده و اتفاقات رو تغیر میده دچار چه بیماری ای هست؟
یکی از دوستانم دچارن مثلا یکی از اقوامشون فوت شده و میاد میگه دیروز دیدمش مثلا و اینا
یا مثلا به مدت فکر میکرد مادرش مرده و افسرده شده بود
نمیدونم چرا اما وقتی به ی کاری فکر میکنم اما میدونم انجامش اشتباهه و نباید انجامش بدم اما کاملا اگاهانه انجامش میدم حتی بعد انجامش میگم که چرا این کارو کردم هرجارم میگردم چیزی در موردش ننوشته
این مشکل روانی نیست
این دیگه مشکل روانی نیس مشکل از خل و چل بودن خودته عزیز من. خو واسه چی انجامش میدی؟
سلام
من نمیدونم سندرومه یا نه
ولی با هیچکس نمیتونم رابطه برقرار کنم
نمیتونم حرف بزنم
ربطی به جنس مخالف و موافق هم نداره با همه اینجوری ام
از بچگی هم دوستی نداشتم بابت این موضوع
این سندروم نیست درسته؟
لطفا جواب بدین خیلی برام مهمه
سلام احتمالامبتلابه اوتیسم خفیف هستید
اتیسم چیه بابا در برقراری ارتباط ضعیف هستید هوش برونفردی پایینی دارید. احتمالا فرد درونگرایی هستید پیشنهادم اینه مهارت برقراری ارتباط رو در خود ارتقا بدین
سلامن 16 سالمه ویه اتفاقاتی توی زندگیم میوفته من یه چندوقتیه یه طوری شدم مثلا بعد از ظهر ها بعد از مدرسه خونه میخوابم مثلا 2 میخوابم تا 5 ولی مامانم یا اعضای خانوادم میگن تو ساعت 3بیدار شدی مشق نوشتی در صورتی که اثلا یادم نمیاد من وقتی 2 میخوابم همون 5 بیدارمیشم به خانوادم گفتم میگن الکی میگی من حتی چک کردم مشقام نوشته شده بود ولی من نبودم
لطفا کمکم کنید من خیلی میترسم
میشه لطفا کامل توضیح بدین؟ گفتین یه اتفاقی توی زندگیتون افتاده، برا اینکه درست تشخیص بدیم باید کامل توضیح بدین
و آیا دارو مصرف میکردین؟
استرس یا فشار عصبی بهتون وارد شده؟
ببینین، چون رو در رو نیس و شما فقط اطلاعات محدودی رو در اختیار عزیزان گذاشتین، انتظار نداشته باشین که دقیق تشخیص بدن که چه اتفاقی براتون افتاده
لطفا اگه براتون مقدوره به روانشناس مراجعه کنین، دقت کنین به روانشناس نه روانپزشک
در این حالت میتونین با خیال راحت بفهمین موضوع چیه
شما احتمالا مبتلا به نوعی تشنج میباشید با مراجعه به متخصص مغز و اعصاب به راحتی درمان میشوید
من تو یه شرایط عادی فکر میکنم الان بدترین رفتار ممکن چیه که انجام بدم و بعد شروع میکنم خودمو تو مغزم کنترل کردن که اون رفتار بد رو انجام ندم و استرس و اضطراب و ترس انیمه الان یهو اون رفتار بد رو انجام ندم دیوونم میکنه و همش بعدش احساس میکنم من انجامش دادم ولی خب انجامش ندادم و وقتی کسی کار اشتباه میکنه و ممکنه بقیه دعواش کنن یا مسخرش کنن یهو میرم انگار تو کالبد اون شخص انگار اون کار رو من کردم استرس میگیرم و میترسم و خجالت میکشم و خودمو سرزنش میکنم
سلام خوبید این مدل رفتاری که شما میگید رو قبلا در موردش مطالعه کوچیک داشتم راستش اسمش یادم نیست اما بدونید این رو تقریبا همه دارن فکر ترسناکی که یهو میاد تو مغزت چیزی که عملا انجامش ترسناکه ولی خوب تو انجامش نمی ده به قول خودت خودم رو کنترل می کنن این رو همه دارن تقریبا و چیز عجیبی نیست زیاد بهش فکر نکن و مطمئن باش قرار هم نیست این کارا رو انجام بدی در حد ایده و در حد تخیل تون هست.
این اختلال نوعی وسواس فکری است حاما درمان کنید رواندرمانی یا دارویی حتما بهتر میشوید
ببینید انسان متاسفانه این روزها مردم به دارو پناه میبرن اما در واقع دفلوکستین یا سرمنتا یا آرامبخشها همگی فقط خطر بیشتر دارن چراکه طرف خوابش از بین میره بیشتر بیدار است تا اینکه آروم بخوابه واسترس واضطراب، عرق بیشتر رو اثرش برعکس است واقعیت بدترین بیماری همین بیماری هاست که درمان ندارد فقط بایستی خودت قوی باشی
سلام این حالت شما منم دارم اینکه میترسی یه رفتار سمنجانه ای انجام بدی خارج از عقل سلیم است میترسی یه هوی به این رفتار عکس العمل بدی بازم اما انجام نمیدی ولی میترسی انجام بدی این حالت بر می گردد که تو گذشته تو که یه فکر مدام تکراری داشتی خیلی اثر گذار بوده ومیخاستیدذهنتو از این حالت به حالتی که دهنتو متقاعد کنید یعنی قانع کنید که متأسفانه اگر طرزفکر آن روز ذهن نمی پذیرد اما با فکرهای مدام بازم ذهن همین فکر جدید قانع کننده دست از سرت برنمیداره انکار شخص دوم دروجودشمافعال است این حالت تکراری رویه هرنوع فکری هرنوع خیال استرسی شما اون فکر رو بزرگ وبزرگتر می کنید و نتیجه این حالت بی قراری اضطراب استرس وغصه وافسردگی که باعث میشه فرد در واقع همیشه ازان فکر پوچ بترسد وعذاب می کشد این بیماریها برمی گردد به زمان استرس واضطراب که باعث تکرار مدام که مغز انسان در این حالتها مدام فکر می کندفکروخیال چه خوب چه بد
الان که فکر میکنم خیلیا دارنش پس یا بیماری روانی نیست یا اگه هم باشه خیلی جدی نیست دیگه. طبیعیه پس. هعی خدایا شکرت
منم همین طوریم. فکر میکردم فقط من یچیزیم هست. نه عجیبه. مثلن جلوی معلمم وایسادم و تو ذهنم میگم:اگه الان بزنم تو گوشش چی میشه؟ و خودمو کنترل میکنم که نزنمش و تهشم موفق میشم ولی این مغز من دست بردار نیست و هی ادامه میده به تصور اینکه اگه اونکارو کرده بودی چی میشد و اینا
من وقتی یه ویژگی خاص یا توانایی خاص داشته باشم
تمایل دارم اونارو خراب یا از بین ببرم نمیدونم از چیه وقتی هم میبینم که دیگه داغون شد و دیگه اون آدم قبلی با اون تونایی خاص نیستم خیلی غصه میخورم لطفا کمکم کنید این اختلال هفت ساله که داره مثل خوره ذهنمو داغون میکنه
سلام به نظرم اعتماد به نفستون نسبت به خودتون کمه وگرنه دلیل نداره یه ویژگی خاص رو از بین ببرید
میتونی برای بهتر شدن حالت بری پیش یه مشاور
ببخشید من علاقه شدیدی به خون و زخم دارم.
آیا این یک نوع اختلاله؟
کیمیا دکتر نیستم اگه با دیدن خون هیجان زده میشی
خون آشام فکر کنم بیوفته تو بساتت، به احتمال زیاد اشتباه فکر میکنم
سلام یکی از اعضای خانواده من بخاطر حدود زیادی مواد مخدر ، بعد از چندین سال دچار اختلال روانی شده و به میخ و اشیاء خوردن علاقه پیدا کرده و واقعا هم میخوره برای این مشکل باید چیکار کنیم؟
اصلا هم دکتر روانپزشک نمیاد . این نوع اختلال چیه؟
اختلال روانی پیکا
از وقتی یادمه ناخن میجویبدم حدودا از کلاس اول دبستان
۳ سالی میشه که دیگه ناخن نمیجوعم ولی ب جاش شروع کردم موهامو دونه دونه کندن)وقتی تو موقعیت اظطراب و استرس قرار میگیرم موهامو از ریشه یدونه یدونه در میارم تا جایی ک یهو ب خودم میام میبینم ی عالمه مو کنارم ریخته
تمام تلاشمو میکنم که دیگه انجامش ندم ولی دست خودم نیس پیش
نمدونم چیکار کنم )
سلام دوست عزیز به نظر میرسه شما اختلال وسواس مو کندن داری حتما به روان شناس مراجعه کن قابل درمان هست
من چند شخصیتی دارم.. و نمیدونستم انقدر نادره.. و اتفاقا اصلا ترسناک نیست.. فقط بعضی وقتا دوست دارم آدمارو قتل عام کنم..
کسی که اختلال did داره هیچوقت قبول نمیکنه که did داره،و اینطورم نیست که بخواد کسی وبکشه اینطوریه که با افتادن یک اتفاق شخصیت جدیدی دراون متولد میشه که شخصیت ها از هم خبر ندارند،لطفا برای جلب توجه و شاخ بودن نگید که اختلال روانی ای دارید،واقعا اینکه دچار یک اختلال باشید اصلا خوب نیست!!!
دوخط آخری که گفتی به قدری حرف خودم بودکه وقتی به دوخط اخرحرفات رسیدم به یک ارضای خاطربسیارزیادی رسیدم بابت اینکه کلام ومنظورکاملا منعقد شد. ممنونم عزیز.
چرا من بیشتر علائم و مشکلاتی که تو قسمت پرسش و پاسخا گفتید رو دارم؟طبیعیه الان؟
۱۸ سالمه چن وقتیه از اینکه کسی بهم کم توجهی کنه یا حس کنم داره کم توجهی میکنه خیلی ناراحت میشم گریم میگیره خودخوری میکنم و تازگیا خودمو زدم ب مریضی خودم زدم ب فلج شدن ک مثلا
خیلی حالم بده خیلی ناراحتم از اینکه مادرمو خونوادم یک دروغ عذاب میدم از خودم بدم میاد ک چقدر آدم کثیفی ام
ک چی بهم توجه بشه خیلی این موضوع آزارم میده و فقط میخوام از این راه
ب شوهرم بفهمونم و کم توجهی از طرف اون منو آزار میده حامله هم هستم
نمیدونم ولی نمیخوام خانوادم بفهمنن ک اینطوریم ک غصه بخورن ینی فقط توجه رو از طرف اون میخوام ک همیشه بهم توجه بشه
کمکم کنید مریضی من چیه؟
باخودم،حرف،میزنم
دخترم ۱۷
من طوریم که سر کوچیک ترین چیز و با کوچیک ترین برخورد باهام کارهام غیر ارادی میشن به طوری که یبار با پدرم دعوام شد روش چاقو کشیدم اصلا اون موقع متوجه نشدم چرا چطوری اینکارو کردم احساس میکنم یکی منو کنترل میکنه همش بطور ناخودگاه کارهایی میکنم که از انجام دادنشون خودمم تعجب میکنم!!! یبار دختر خالم کنارم خواب بود همش فکر اینکه با چاقو بیوفتم به جونش ذهنمو درگیر میکرد انگار یچیزی وادارم میکنههههه خیلی اذیتم اصلا کنترلم دست خودم نیست احساس میکنم حرفام و رفتارمو یکی از راه دور کنترل میکنه
ریدی داش
همش توهمه روان پریشی
من یه مشکل دارم اینکه شدیدااااااااااااااااا به آب و به خصوص به آب دریا علاقه دارم یعنی خودم دوست ندارم که درمانش کنم اما هر وقت آب دریا رو میبینم حتی از توی تلویزیون و گوشی قلبم تند میزنه و دلم میخواد برم اونجا و حتی تو آب دریا بمیرم..و این علاقه رو به ستاره ها و کهکشان ها هم دارم..
جدیدا هم خیلی از بوی خون خوشم میاد میل شدیدی به خوردن خون دارم:/خلاصه که نمیدونم چم شده
من میدونم چتون شده
شما متاسفانه دچار جن گرفتگی شدی
حتما پیش یک جن گیر برو وگرنه احتمالش هس که بقیرو بخوری
لا اله الا الله
جالب بود خوشم اومد. منطقی بود. عالیه. فک کنم دعانویس باشه اون سمتا دیگه؟
من از درد لذت میبرم مثلا وقتی با چاقو دستم میبره اصلا دردش دردناک نیست و لذتبخشه و مشکل اینجاست که من میترسم خودمو زخمی کنم ولی با این حال از درد داشتن لذت میبرم و اصلا هم قصد درمان شدن ندارم فقط میخواستم اسم بیماریشو بدونم
مازوخیسم(تمایل به آزار رساندن به خود) همین!
اره بابا اصن چیز خاصی نیست که
افسردگی هاد داری